درخشش تیم آقایان رامشیر در مسابقات کیوکوشین ارتقای مدیریت شهری با طرح ریزی اموزش و افزایش دانش مدیریت شهری تحقق می یابد ثبت قهرمانی دیگر برای ورزشکاران رامشیری مدارس ۱۹ شهر خوزستان در روز دوشنبه غیرحضوری شد السید جابربن مشعل آل بوشوکه یادمان شهدای شهرستان رامشیر در مسجد سید نصیر در حال برگزار است یک زوج جوان خوزستانی حلقه های ازدواج خود را به جبهه مقاومت هدیه کردند اختصاص یک دستگاه آمبولانس پیشرفته به ناوگان فوریت های پزشکی رامهرمز
خابران/نوادگان سید جلیل القدر در روستای گمبزون سکونت دارند ،وجناب سید از مجاهدان وعلمداران جهاد عشایر علیها شغال خوزستان در جنگ جهانی اول بود ،اگر چه نهضت سیدجابر در فلاحیه بوده ،امانقطه اشتراک مردم رامشیر(خلفباد) و شادگان (فلاحیه )در حدی است که کمتر قابل تفکیک است ،هر دو منطقه مدیون رودخانه جراحی در عمران وآبادی […]
خابران/ آنچه در این نوشته خواهید خواند :ماده ۸۴ ” قانون اصلاح موادی از قانون تشکیلات ، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران ” که بیان می دارد *” شورای شهر و شهرداری و شرکتها و سازمانهای وابسته موظفند به نحو مقتضی و در صورت امکان با راهاندازی پایگاه رایانهای ، زمینه […]
مولاخلف مشعشعی که مرکز ثقل این تکاپوی علمی و دینی بود تا پایان عمر در شهری که خود بنا کرده بود، دور هیاهوی قدرت و سیاست، به تربیت علمی و اخلاقی شاگردان همت گماشت و یافتهها و دریافتههای دینی خود را با کمک دیگران نگاشت. حاصل این تفکرات و تأملات در طول حیات پربارش- قبل و بعد از نابینایی- تالیف بیش از پانزده کتاب ارزشمند در حوزه دین و عرفان است. از مهمترینِ آنها میتوان به کتاب « مظهر العجایب» اشاره کرد.
از ویژگی های ظاهری مقام «نبی یعقوب» می توان به گنبد بلند و نیز دو ستونِ منارهمانند در ورودی بنا اشاره کرد. محوطه اطراف آن نیز مملو از آجرهای قدیمی است که مثل سنگفرش، دو ضلع غربی و جنوبی آن را پوشانده اند.
خابران/صبح روز پنجشنبه هوا سرد و مه آلود بود. صدای سرفههای گاه و بیگاه فاطمه نشان میداد که جَست و خیزهای دیشب او در پارک، کار دستش داده و سرماخورده است. – محمد! کاش میبردیش دکتر… بیچاره گلوش پاره شد از بس سرفهکرد. – حالا میرم شربت براش میگیرم … دیشب بهش گفتم که کاپشنت […]
خابران/امروزه بشر جهت زندگی مطلوب و ایده آل در سکونتگاه های مختلف اعم از شهری و روستایی نیازمند برخورداری از محیطی سالم ، پاکیزه و عاری از هر گونه آلودگی می باشد که ضرورت این مورد ، بخش کوچکی از سایر موارد و ملزومات معیشت انسان ها و بدیهی ترین آنهاست و در کشورمان بر […]
حدود ساعت پنج بود که به کتابخانه شهید مطهری رفتیم تا در دورهمی کتابخوانهای شهرستان شرکت کنیم. محمد فکر میکرد که علاقه چندانی به شرکت در نشست ندارم و محض خاطر او در جلسه شرکت کردهام.
خیابان شلوغ و پر رفت و آمد بود. کمی بالاتر زوج جوانی با دستۀ گُل روبروی دفتر ازدواج ایستاده بودند و خندان، جواب تبریک آشنایان را میدادند که دور آنها حلقه زده بودند. پشت سرشان، زنی در حالی که دستش را جلوی دهان گرفته بود و کِل میکشید، بر سر آنها نقل و شیرینی میپاشید. از دور، سه چرخهای با آژیر مخصوص آرام از لابهلای ماشینها میگذشت و پیش میآمد.
بعد از شنیدن تاریخ پرفراز و نشیب رامشیر، نگاهم نسبت به این شهر تغییر کرد و حالا حس میکنم باید با احترام بیشتری به این دیار و گذشته درخشانش نگاه کنم. مردمش اما به دلایل مختلف هنوز شناخت چندانی از قدمت تاریخی شهرشان ندارند. محمد ابراز امیدواری میکرد که در آینده نزدیک قدمهای مثبتی در این زمینه برداشته خواهد شد. چون مقرر شده که در تقویم فرهنگی شهر، روزی تحت عنوان «روز رامشیر» ثبت شود.
گرم بحث بودیم که پیرمردی تسبیح به دست، راه خود را کج کرد و طرف ما آمد. به فاصله چند متری ایستاد و دستش را به نشانه سلام کمی بالا برد. بعد از احوالپرسی، از آقای منصوری پرسید:« ایگُم رَتی فاتحه حجی؟»
موبایل محمد زنگ خورد و بحث جذاب تاریخ رامشیر متوقف شد. آقای منصوری در حالی که دفترچه کوچکی از جیب خود بیرون میآورد، خطاب به نوهاش فریاد زد:«ندو امیرعلی ...ندو .» امیرعلی لحظهای ایستاد و دستی تکان داد. و بعد دوید تا به دوستش برسد. عطر خنده بچهها در سراسر پارک پیچیده بود و نسیم ، شمهای از آن را برای «کودک اشکانی» میبُرد تا مرهمی بر زخم تنهایی او در دیار غربت باشد.