خابران/ شب یلدا یا شب چله یکی از قدیمی ترین جشنهای ایرانی است که خانواده های ایرانی معمولا در خانه بزرگترها جمع می شوند و با تنقلات و میوه های متنوع بخصوص انار و هندوانه و فال حافظ و بیان خاطرات ، شب یلدا را سپری می کنند.
در یادداشتی در باره یلدا آمده است : ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید ، روزها بلندتر می شوند و تابش نور ایزدی افزونی می یابد ، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش خورشید یا زایش مهر می خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می کردند.
شاعران هم با بیان احساسات خود در قالب شعرهای متنوع ، سهم خود را در این جشن ملی اداء کرده اند.
حافظ:
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور زخورشید جوی بو که برآید
سعدی :
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
روز رویش چو برانداخت شب زلف
گفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست
پروین اعتصامی:
شمعی به باید این شب یلدا را
عطار
به عزت شب قدر و شب حساب برات
به حرمت شب آبستن و شب یلدا
اقبال لاهوری :
اشک خود بر خویش می ریزم چو شمع
با شب یلدا در آویزم چو شمع
صائب تبریزی:
می کند زلف دراز تو به دلهای حزین
آنچه با خسته روانان شب یلدا نکند
ناصرخسرو:
او بر دوشنبه و تو بر آدینه
تو لیل قدر داری و او یلدا
محتشم کاشانی:
یلدا ی غمم را سحری پیدا نیست
گریه های سحرم را اثری پیدا نیست
فیض کاشانی:
چه عجب گر دل من روز ندید
زلف تو صد شب یلدا دارد
خاقانی:
همه شب های غم آبستن روز طرب است/
یوسف روز ، به چاه شب یلدا بینند